ای هیاهوی گنگ نگاهم!ای تو شیرین ترین اشتباهمبی تو پایان ندارد جنونمبا خیال تو من روبه راهمرنگی از چشمهای تو دارداین همه روزهای سیاهملحظه ا ی بر من آغوش بگشاای تو تنهاترین جانپناهمتو بلندای سرخ طلوعیمن تمنّای سبز گیاهمسفره ا ی باصفاتر ز دریاکرده ا ی از نگاهت فراهمای مسافر از این شهر، برگیردست این مردِ آواره را، هم!بعد از آن خواب از چشم من رفتتا ز برق نگاهت سخن رفتبعد از آن حرف هایم عوض شدرنگ دنیا برایم عوض شدچهره ی روشنی جلوه گر گشتنوبت عاشقی باز برگشتعشق، گرم حضوری دگر شدشعر من نیز جوری دگر شدمریم پاک و تنهای شرقی!ای عروس غزلهای شرقی!رفته در هاله ی خواب و رؤیاخفته در سایه ی نیروانامانده در ساحل بی پناهینیمی از آدم و نیم ماهیای شکوه بلند اهوراآه… سارای غمگین بوداآسمان در نگاه تو خندیدعطر سیب از گلویت تراویدبرق تند نگاه تو، الماسرنگ سرخ لبان تو، گیلاسچشم هایت دو دریای پُر رازمثل ایجاز در اوج اعجازای سراپای ماهت دو بیتیای نگاهت، نگاهت دو بیتیای بلندای بالا بلایممن به چشمان تو مبتلایمبا همین واژه های زمینیای حمیرای من، کلّمینی!شاعر:#یدالله_گودرزی بخوانید, ...ادامه مطلب