خسته ام از هوايِ دل كندن
از همه انتظار كشدارم
جاده هاي سياه يكطرفه
گفته بودم از عشق بيزارم
خواب بودم شبيه خواب عدم
خواب ...انگار من نبودم هيچ
بوسه اي داغ روي پيشاني
زدي و من هنوز بيدارم
آمدي روزگار تاريكم
نور باران شد از نفس هايت
رفتي و من نكرده ام باور
رفتنت را ،كه غرق انكارم
قرص هاي مرا به من بدهيد
زندگي را به من پس بدهيد
زخم دارم فقط نمي خواهم
او بداند هنوز بيمارم
من و اين خانه ي غم انگيزم
من و اين لحظه هاي لبريزم
به من از خود خبر نخواهم داد
من از اين پس هميشه غم دارم
من هميشه پر از تمنا و
تو پر از وعده هاي پوشالي
گفته بودم تو هم نمي ماني
گفته بودم از عشق بيزارم
روشنک آرامش
برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 198