سارا سلماسی / می زنی در نرفته ای آقا

ساخت وبلاگ

سارا سلماسی :

می زنی در نرفته ای آقا
تا ابد با جنازه درگیری

تا کجا رفته ای؛ولی هر شب
پای تاوان لاشه می میری

زنده در انجماد یک بستر
مرگ را کرده ای هماغوشت

فکر کن،تا کجای این قصه -
زندگی می کند فراموشت.

مرگ یعنی که زخم کاری بود
وقت افتادنت به فحاشی

چشم بستی ،شکنجه می شد در -
"خفه شو ،گم شو ، احمقِ لاشی"

رد شد از سرخی کمربندت
روی بامت کبوترت، پر ،پر.

آسمانت همیشه پاییزی
می رود در هوای دیگر سر

مرگ یعنی سکوت خون گریه
بودنش در قطار ،اجباری

سرنوشتی به غیر رفتن نیست
مثل این ریل های تکراری

دور از تو نشست و عاشق بود
مرگ یعنی زنی که شاعر شد

عاشقی با مداد و یک دفتر
درد را، هی؛ کشید و ماهر شد

اتهامش خیانتی ذهنی است
حکم اعدام لازم الاجراست

صورتت را عقب نکش آقا
تا تفی می کنی که سر بالاست

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 186 تاريخ : شنبه 17 تير 1396 ساعت: 20:31