در خانه ات وقتی که داری شعر میخوانی
عطرت زنی را میکشاند رو به ویرانی
آسوده در من مینشینی،چای مینوشی
با شعرهای تازه ات یک صبح بارانی
زنهای زیبا شعرهای تازه ات هستند
با شالها و روسری های زمستانی
زنهای زیبا چکمه های قهوه ای دارند
در کافه ای با صندلیهای لهستانی
لبهای تو آشوبهای توأمان هستند
چشمان تو چون انقلابیهای لبنانی
تا کوههای زادگاهم عاشقت هستند
سرچشمه ای زیر گلویم نیست زندانی
گنجشکها نام تو را هر صبح می پرسند
مثل زنان پر هیاهوی خیابانی
زنهای در من خفته نامت را نمی دانند
سر می روی از شیشه های عطر پنهانی
سمیه قبادی
برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 209