شعر سوزناک استاد شهریار / رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ساخت وبلاگ

تو بمان و دگران

 از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران


ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران


رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران


میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده‌ی کوته نظران


دل چون آینه‌ی اهل صفا می‌شکنند
که ز خود بی‌خبرند این ز خدا بیخبران


دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه‌ی شوریده سران


گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران


ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران


سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران


شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران .

استاد شهریار

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : سوزناک,استاد,شهریار,رفتم,لیکن,سرنگران, نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 313 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 5:58