غلامعباس_سعیدی / نومید مباش

ساخت وبلاگ
نومید مباش

فریاد مکن که نیست فریادرسی
غمناله مزن به فکر ما نیست کسی

با سفلۀ روزگار سرکلّه مزن
سیمرغ نمی رود به جنگ مگسی

برخیز که راه کاروان را خورده است
حتی نرسد به گوش بانگ جرسی

بسیار دویده ایم و باید بدویم
ترسم که برای ما نمانَد نفسی

از دور فلک مباش نومید که لعل
سنگی است که خون دل چو ما خورده بسی

مانند خسی مباش کز موج گران
هرگز به کناری نرسد هیچ خسی  

طغیان نکند کنار بحری نهری
جلوه نکند میان دیگی عدسی

خود را زده شب به باغ و جای فانوس
آویخته هر شاخۀ خشکی قفسی

تا کینه ی باغبان به دوش تبر است
یک میوه نمی رسد به شاخ هوسی

از حشو بپیرا سخنت را گاهی
باید بکنی شاخۀ تر را هرسی


غلامعباس_سعیدی

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : غلامعباسسعیدی, نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 197 تاريخ : شنبه 22 مهر 1396 ساعت: 5:02