هر آنچه خون به دلم شد ز اشتیاق جمالت
شد از دو دیدهی زارم برون، دقیقه دقیقه
هر آن دلی که به دام کمند زلف تو افتد
ز غم، فتد به سر او جنون دقیقه دقیقه
هلاک میشدم از تیر ناز او، به نگاهی
اگر لب تو نمیشد مصون، دقیقه دقیقه
چه فتنهایست به چشم سیاهکار تو، ای مه؟!
به یک نظر کند عالم فسون، دقیقه دقیقه
که را شهید نمودی به رهگذار، که ریزد
ز تیغ ناز تو پیوسته خون، دقیقه دقیقه؟
ز ضرب تیشهی فرهاد و تیر غمزهی شیرین
هنوز ناله کشد بیستون، دقیقه دقیقه
پس از حکایت مجنون ز عشق و از غم لیلی
کسی ندیده چو من تاکنون دقیقه دقیقه
ز کِلکِ نغز صبوحی شکر ز خامه بریزد
ز وصف آن لب یاقوتگون، دقیقه دقیقه...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاطر_عباس_صبوحی
برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 212