ملک الشعرای بهار / برشو ای رایت روز از در شرق

ساخت وبلاگ

ملک الشعرای بهار :

برشو ای رایت روز از در شرق
بشکف ای غنچهٔ صبح از بر کوه
دهر را تاج زر آویز به فرق
کامدم زین شب مظلم به‌ستوه

ای شب موحش انده گستر
اندک احسان و فراوان ستمی
مطلع یأس و هراسی تو مگر
سحر حشر و غروب عدمی

تو شنیدی که منم برخی شب‌
آری اما نه چنان ابراندود
بی‌فروغ مه و نور کوکب
چون یکی زنگی انگشت‌آلود

ماه چون بیوه‌زنان پوشیده
به حجاب سیه اندر، همه تن
سخت پوشیده جمال از دیده
تا ندانندکه پیرست آن زن

نجم ناهید نهان ساخته رو
در پس ابر عبوس غمگین
مردم چشم من اندر پی او
چون کسی کش به‌ چه افتاده نگین


مانده ازکار درین ظلمت عام
به فلک برقلم تیرِ دبیر
زانکه بر جای مرکب ز غمام
دهر پرکرده دواتش از قیر

مشتری بسته درین ابر سیاه
سیه چهره از بیم فرجامی
واندر امواج بخار جانکاه
گم شده شعشعهٔ بهرامی


عاشقم من به شبی مینایی
خوش و لیلی‌وش و هندیه‌عذار
نه یکی وحشی افریقایی
زشت و آشفته و مجنون کردار

#ملک_الشعرای_بهار .
 چهار پاره ها

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : الشعرای, نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 237 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1396 ساعت: 7:32