میرزاده عشقی : غزل «دزد پاتختی»

ساخت وبلاگ
میرزاده عشقی :

غزل «دزد پاتختی»

هزار بار مرا مرگ به از این سختی است

برای مردم بدبخت، مرگ خوشبختی است

گذشت عمر به جان کندن، ای خدا مُردم

زدست این همه جان کندن، این چه جان‌سختی است

رسید جان به لبم، هر چه دست و پا کردم

برون نشد، دگر این منتهای بدبختی است

رجال ما همه دزدند و دزد، بدنام است

که دزد گردنه، بدنامِ دزد پاتختی است

رجال صالح ما، این رجال خنثای اند

که از رجال دگر، امتیازشان لختی است

زنان کشور ما زنده‌اند و در کفن اند

که این اصولِ سیه بختی، از سیه رختی است

بمیر «عشقی» ار آسایش آرزو داری

که هر که مُرد شد آسوده، زنده در سختی است.

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : میرزاده,پاتختی», نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 267 تاريخ : جمعه 24 آذر 1396 ساعت: 11:41