ایرج جنتی عطایی : باغبان، پیر گریان شبیخون خورده

ساخت وبلاگ
ایرج جنتی عطایی :

باغبان، پیر گریان شبیخون خورده گفت:
  -" بی تو ای غنچه گل سرخ
  همه گل هایم گل حسرت شده اند
  و نسیم، بوی بی باوری و تسلیم
  بوی تن در دادن دارد!
  ...
  خاک اگر خاک کرامت باشد
  دهن باغ پر از فریاد است
  و درخت، سرخی کینه ی گل را می سراید
  با خشم
  کاش؛ ای کاش باز در باغ گل سرخی بود!"
  باغبان بر سر نعش گل سرخ نشست
  گل سرخ، آخرین سرخ گل خون آلود
  گل شهیدِ نعره ی باغستان
  گل سرخ، تیرباران شده ی جوخه ی یخ
  زیر رگبار زمستانی شب
  خواب آزادی رویش می دید.

  قلب سبز گل سرخ
  با صدایی خونین در شب باغ سرود:
  -"از شب سرد زمستان تا سحر
  سحر سرخ بهار
  فاصله فریاد است!
  تا گل سرخ شدن راهی نیست
  می توانی گل سرخی باشی!"

  باغبان اشکش را با پر شال چهل تکه زدود.

 سروده ای از ایرج جنتی عطایی

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 235 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 21:08