نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست
چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست
پرده بدرید، کس این راز نخواهد پوشید
غنچه بشکافت، سرش باز نخواهد پیوست
ای که از سحر دو چشم تو، پری بسته شود
آدمی نیست که چشم از تو تواند بربست
تا به گلزار جهان سرو بلندت برخاست
هر نهالی که نشاندند به بستان بنشست
بهر خون ریز مرا دست چه مالی چندین؟
خون من به که بریزی و بمالی بر دست
هر که جان در ره جانان ندهد مرده بود
مرده هم بدهد اگر در تن او جانی هست
چشم خسرو نتوان بست که در خواب مبین
منع هندو نتوان کرد که صورت مپرست
#امیر_خسرو_دهلوی
بهترین شعرهایی که خوانده ام...برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 215