شبانه، جوجه ی ناآشنا به بال زدن
چو آشیانه ندارد، چه کار باید کرد؟
ترانه: کودکِ شبگردِ کوچه های دراز
دری، نشانه ندارد. چه کار باید کرد؟
ترانه، زلفِ پریشان به دست باد نداد
نظر به شانه ندارد. چه کار باید کرد؟
ترانه: این که به من شعر تازه می بخشد
خودش ترانه ندارد. چه کار باید کرد؟
آهای مجلسیان! این که خانه ی مردم
ترانه خانه ندارد، چه کار باید کرد؟
ترانه، خانه ندارد. غزل نخواهم گفت
و تا به نان نرسد، از عسل نخواهم گفت
بیا ترانه ی من! من غزل نمی خواهم
به جز ترانه ی شیرین عسل نخواهم گفت.
برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 191