محمد علی رضاپور / شرمناک از خطایم ای بانو!

ساخت وبلاگ
از جمالت نگفته ام چندان. شرمناک از خطایم ای بانو!
چه کنم؟ جامعه پر از درد است. مرد دردآشنایم ای بانو!


از تماشای شعر لبریزت، از نگاه تغزل انگیزت
از گذشت شکایت آمیزت، من پر از ماجرایم ای بانو!


آن قدَرها صدای خاطر من کفترِ دوش های تو نشده
باز اما بخاطر تو غزل! کفتر این هوایم ای بانو!


من اگر از تو کم غزل گفتم، کم از آن چشمه ی عسل گفتم
یا بجای غزل، مَثَل گفتم، مختصر می سرایم ای بانو!


سوژه ها مانده اند ناگفته، توی تاریکخانه های غزل
غزلم! روشنای خانه ی عشق! پُرِ ناگفته هایم ای بانو!


واژه ام از غریبیِ فرهنگ، از فساد از ریا و از نیرنگ
هر زمانی که سوخت، ساخت غزل. غزل-آتش سرایم ای بانو!


تا در این شهر ما بلایی هست، در بلا، جانِ مبتلایی هست
ذهن من در کمند گیسو نیست. به بلا، مبتلایم ای بانو!


باز در شهر ما بلا، کم نیست . به بلا، جان مبتلا، کم نیست
ای فدای کمند گیسویت! با دلت همصدایم ای بانو!


ای کمندت بلای شیرینم! عطر چای تو میل دیرینم
چای با قندِ خنده ات عشق است. عاشق این صفایم ای بانو!

محمد علی رضاپور

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 215 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 21:47