تراژدی غربت / نزار قبانی

ساخت وبلاگ

از شعر «خوانشی تازه ازمقدمه ابن خلدون»

دوستِ صمیمی‌ام که تراژدی و اندوه و غربت را درچشمانت می‌خوانم

ما مردمی هستیم که شادی را نمی‌دانیم!

بچه‌های ما تاکنون رنگین کمان ندیده‌اند

اینجا کشوری است که درهای خود را بسته و اندیشیدن و احساس را لغو کرده است!

کشوری که به کبوتر شلّیک می‌کند،

و به ابرها و ناقوس‌ها.

اینجا پرنده ترس از پریدن دارد

و شاعر هراس از شعر خواندن!

اینجا کشوری است که راهی برای پیمودن ندارد

. حتی مگس از پریدن می‌ترسد

و شب شعری برگزار نمی‌شود!

اینجا کشوری است که نیمی از آن سیاهچال است

نیمِ دیگر نگهبان !

مُردگان با همسرانِ یکدیگر ازدواج کرده‌اند

و روشن نیست مردمانش کجا رفته‌اند!

گردشگرِ موطلایی فرانسوی به من می‌گوید:

کشورِ شما زیباترین کشوری است که من دیده‌ام!

اینجا باران می‌خندد گل‌ها می‌خندند

هلو و انار می‌خندد

بوته‌های یاسمن از دیوارها آویزانند

پس چرا درکشورِ شما هیچ آدمی نمی‌خندد ؟!

/ نزار قبانی ترجمه از یدالله گودرزی

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 14:09