از شعر «خوانشی تازه ازمقدمه ابن خلدون»
دوستِ صمیمیام که تراژدی و اندوه و غربت را درچشمانت میخوانم
ما مردمی هستیم که شادی را نمیدانیم!
بچههای ما تاکنون رنگین کمان ندیدهاند
اینجا کشوری است که درهای خود را بسته و اندیشیدن و احساس را لغو کرده است!
کشوری که به کبوتر شلّیک میکند،
و به ابرها و ناقوسها.
اینجا پرنده ترس از پریدن دارد
و شاعر هراس از شعر خواندن!
اینجا کشوری است که راهی برای پیمودن ندارد
. حتی مگس از پریدن میترسد
و شب شعری برگزار نمیشود!
اینجا کشوری است که نیمی از آن سیاهچال است
نیمِ دیگر نگهبان !
مُردگان با همسرانِ یکدیگر ازدواج کردهاند
و روشن نیست مردمانش کجا رفتهاند!
گردشگرِ موطلایی فرانسوی به من میگوید:
کشورِ شما زیباترین کشوری است که من دیدهام!
اینجا باران میخندد گلها میخندند
هلو و انار میخندد
بوتههای یاسمن از دیوارها آویزانند
پس چرا درکشورِ شما هیچ آدمی نمیخندد ؟!
/ نزار قبانی ترجمه از یدالله گودرزی
بهترین شعرهایی که خوانده ام...برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 55