گر چه بر من ز عنایت نظری نیست تو را
لیک شادم که نظر بر دگری نیست تو را
ترسم آیینه ی حُسن تو ز خط گیرد رنگ
ای که از آه ضعیفان خبری نیست تو را
حاش لله که من از پای تو بردارم سر
با من بی سر و پا، گرچه سری نیست تو را
گشت افزون ز خطت حُسن جفا افزون کن
دگر از آه ضعیفان اثری نیست تو را
وه که یک باره (وصال) از غم هجر تو بسوخت
وز غم سوخته جانان ، خبری نیست تو را
برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 52