شبیه اسب درونم دوباره رم کرده
ببین نبودی و وحشت چه با دلم کرده
به لطف قوزم و مویی سپید بعد از تو
شدم چو شاخه ی خشکی که برف خم کرده
نپرس از تب و لرزم،نگو چه با من کرد
همان که زلزله با خانه های بم کرده
شب است و آینه جغدی کشیده است از من
دو چشم بهت زده،صورتی ورم کرده
تو نیمه ی من و من جسم جان به لب شده ام
که روح پر تب و تابش به او ستم کرده
بیا ببین که چه آشی برای من پخته
همان کسی که برای تو چای دم کرده
بهترین شعرهایی که خوانده ام...
برچسب : جواد منفرد,جواد منفرد شعر,جواد منفرد کهلان,جواد منفرد شاعر,جواد منفرد کتاب,شعرهای جواد منفرد,بیوگرافی جواد منفرد,وبلاگ جواد منفرد,غزل جواد منفرد,محمد جواد منفرد, نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 188