محمد علی رستمی / بی قرار است قلم در دل طوفانی ما

ساخت وبلاگ

 

بی قرار است قلم در دل طوفانی ما
می نویسد دو سه خط شرح پریشانی ما


ریشه از شاخه جدا چند رهی تیشه ما
بند ها خسته از این وسعت زندانی ما


گر چه گفتی که بپرسیم از آینده و حال
چه دراز است علی خواب زمستانی ما


نیمه شب بسکه علی بود و علی بود وعلی
خشک شد طاقت آن چاه بیابانی ما


آنچه گفتی و نگفتی اگر از دیده رود
به خدا بی تو حباب است مسلمانی ما


باز گو معجزه ای یا سخنی زنده شویم
تا که پرواز کند شهپر انسانی ما


تو که می دانی و می دانی و می دانی باز
ز سفر می رسد آن یوسف کنعانی ما


شهر رنگین شده از نم نم باران و دعا
می رسد نوبت گلزار و زر افشانی ما


غزل از شوق "وصالت" به تو زانو زد و گفت
به کجا می نگرد مصرع پایانی ما !

از محمد علی رستمی

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : محمد,رستمی,قرار,طوفانی, نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 222 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 23:21