بهترین شعرهایی که خوانده ام

متن مرتبط با «رستمی» در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام نوشته شده است

شعر سلسله زلف / محمدعلی رستمی

  • دل سلسله زلف ترا نیک پسندیدآشوب مکن دست مزن سلسله ها راگفتی غزلی به من یا دلکش و دیدمازشش جهت این هلهله ها غلغله ها راتاشعر دلت ساخته گردد چو یکی فرشباید که گره می زده ای حوصله ها راتو درد سرودی و دلم شعر لقب دادبی درد چه فهمد دگر این مرحله ها راپرزخم ترینم تو بدان لطف سرایشبهبود نما اندکی از آبله ها رادانیم ترابغض گلوگیر شد ارنهیک آه تو نابود کند حرمله ها راهرجا که غزل خواندم و یا شعر سرودمدیدیم کف و لبخند ز مردم صله ها رااز : محمد علی رستمی(وصال) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر دنیا / محمدعلی رستمی

  • نمی دانم چرا دیگر من از دنیا نمی ترسمگمانم رو شده دستش از این زیبا نمی ترسم حقیقت می برد آیا و یا غرق مجازم منکه از افکار هول انگیزِ بی پروا نمی ترسم در اینجا بس که رنجیدم فرو رفتم به تنهایینه از نوکر, ...ادامه مطلب

  • محمدعلی رستمی / خیال خام وصالت

  • برون نمی رود از دل خیال خام وصالتاگر چه رفته وصالت ولی خوشم به خیالت شبیه معجزه هستی پر از سوال و معماهنوز مانده به ذهنم جواب خیل سوالت به پشت شهر تو مانده نزاع ماهی و دریادرون شهر تو یک کس نمی رسد به, ...ادامه مطلب

  • محمد علی رستمی / ذهن را درگیر با عشقی "خیالی" کرد و رفت

  • ذهن را درگیر با عشقی "خیالی" کرد و رفتجمله های واضح دل را سوالی کرد و رفتمن در این زندان تن حس رهایی داشتمفرصت آزادیم را او "محالی" کرد و رفت چون رمیدنهای آهو ، ناز کردنهای اودشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت کهنه ای بودم برای اشکهای این و آنهرکسی ما را به نوعی دستمالی کرد و رفت ! ابر هم در بارشش قصد فداکاری نداشتعقده در دل داشت ، روی خاک خالی کرد و رفت آرزویم با تو بودن بود ، کوشیدم ، ولیواقعی, ...ادامه مطلب

  • محمد علی رستمی / بی قرار است قلم در دل طوفانی ما

  •   بی قرار است قلم در دل طوفانی ما می نویسد دو سه خط شرح پریشانی ما ریشه از شاخه جدا چند رهی تیشه ما بند ها خسته از این وسعت زندانی ما گر چه گفتی که بپرسیم از آینده و حال چه دراز است علی خواب زمستانی ما نیمه شب بسکه علی بود و علی بود وعلی خشک شد طاقت آن چاه بیابانی ما آنچه گفتی و نگفتی اگر از دیده رود به خدا بی تو حباب است مسلمانی ما باز گو معجزه ای یا سخنی زنده شویم تا که پرواز کند شهپر انسان,محمد,رستمی,قرار,طوفانی ...ادامه مطلب

  • محمد علی رستمی / بیا که با تو شبی خلوت شبانه کنیم

  • برای عضویت در خبر نامه وبلاگ کافیست نام خودتان را در مستطیل اولی و ایمیل تان را در مستطیل دومی درج نمایید و سپس بر روی "ارسال به خبر نامه "کلیک نمایید تعداد اعضا 825 نفر ,محمد,رستمی,خلوت,شبانه,کنیم ...ادامه مطلب

  • محمد علی رستمی (وصال) / زیر باران

  • زیر باران که می روی دلم می خواست کاش می ایستادی ... تا به آب و آتش نزنم !   #محمدعلی_رستمی,محمد,رستمی,وصال,باران ...ادامه مطلب

  • محمد علی رستمی (وصال) / شوق دیدار

  •  از سر شوق ای رضا جان بر تو مهـمان آمدم خود طلب کردی به سویت  از دل  و جان آمدم راه  تو مایل شده سوی دل ویـــرانه ام آشنای بارگاهم ، دیده  گریان   آمدم ای امید رحمت باران عشق سرمدی من کویری تشنه کامم سوی باران آمدم اشک ها  جاری کنم  در دامن  آیینه ها تا برای وصل جانم بر خراسان آمدم  در « وصال » , ...ادامه مطلب

  • محمد علی رستمی / رفتنت را اندکی باور کنم ...

  • برای عضویت در خبر نامه وبلاگ کافیست نام خودتان را در مستطیل اولی و ایمیل تان را در مستطیل دومی درج نمایید و سپس بر روی "ارسال به خبر نامه "کلیک نمایید تعداد اعضا 825 نفر , ...ادامه مطلب

  • محمد علی رستمی / دیگر "وصال" خاطره ها می دواندم

  • دست غرور خود به کمر تا نهاده امدر شعله های آتشتان پا نهاد ه امتصویر من تلاطم تا بی نهایت استآیینه در مقابل دریا نهاده امدر پیش پای وسعت آواز معجزهچاهی به عمق لکنت موسا نهاده امهمواره می دوم  اما نمی رسماین راه رفته را به شما وا نهاده امبا این همه ز دیده ی حسرت چکیده اماشک یتیم را به تماشا نهاده امدیگر "وصال" خاطره ها می دواندمگامی به سوی غربت فردا نهاده ام  شعر از : محمد علی رستمی , ...ادامه مطلب

  • محمد علی رستمی / بُعد این فاصله ها درد مرا می فهمد

  • رفته ام لیک دلم پیش تو جا مانده هنوز من کجا مانده ام و دل به کجا مانده هنوز   بُعد این فاصله ها درد مرا می فهمد خاطراتم همگی یاد ترا مانده هنوز   اگر از دست قَدر من برهانم دل خویش پیش رویم خطر دام قضا مانده هنوز   در دیاری که پُر از همهمه ی تنهایی است بعد تو کار دل من به خدا مانده هنوز   باد پیچید, ...ادامه مطلب

  • شعر محمد علی رستمی(وصال)

  • دل سلسله زلف ترا نیک پسندید آشوب مکن دست مزن سلسله ها را   گفتی غزلی به من یا دلکش و دیدم ازشش جهت این هلهله ها غلغله ها را   تاشعر دلت ساخته گردد چو یکی فرش باید که گره می زده ای حوصله ها را   تو درد سرودی و دلم شعر لقب داد بی درد چه فهمد دگر این مرحله ها را   پرزخم ترینم تو بدان لطف سرایش بهبود نما اندکی از آبله ها را   دانیم ترابغض گلوگیر شد ارنه یک آه تو نابود کند حرمله ها را   هرجا که غزل خواندم و یا شعر سرودم دیدیم کف و لبخند ز مردم صله ها را   از : محمد علی رستمی(وصال), ...ادامه مطلب

  • محمد علی رستمی / از بس که تلمبار نمودم گله ها را

  •   از بس که تلمبار نمودم گله ها را دیگر نبود حوصله ای حوصله ها را   تا زودتر از شایعه آیم به سراغت بنگر که گره می زنم این فاصله ها را   نه گفتن و راحت شدن ازمخمصه ها بود انکار نمودیم اگر ما بله ها را   گفتی به غزل این سخن از عقل میندیش تا عشق کند حل همه ی مسئله ها را   عاشق شدم و بیشتر از آینه خوردم افسوس تماشا و غم زلزله ها را   بگذار که تا جغد نشیند به خرابه شایسته پرواز بدان چلچله ها را   از بهر فریب دل ما زلف و خط و خال سودی ندهد جمع کن اینک تله ها را   دل سلسله زلف ترا نیک پسندید آشوب مکن دست مزن سلسله ها را   گفتی غزلی به من یا دلکش و دیدم ازشش جهت این , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها